تنبلی گروهی چیست؟
مهندس فرانسوی به نام رینگلمن که روی کارایی اسب ها کار می کرد، دریافت که قدرت حمل بار دو اسب با دو برابر قدرت حمل بار یک اسب برابر نیست. او این مطالعه را به رفتار گروهی انسان ها نیز تعمیم داد. نتایج جالب توجه بود.
اگر دو نفر در یک تیم طناب کشی حاضر شوند، هر یک تا 93% توان خود را به کار خواهند گرفت. اگر طناب کشی بین گروه های سه نفره انجام شود، هر یک از اعضاء تیم 85% توان خود را به کار خواهد گرفت، این عدد در مورد یک تیم هشت نفره برای هر فرد تنها 49% خواهد بود!
در روانشناسی اجتماعی ثابت شده است که کارایی گروه ها و تیم های کاری از جمع کارایی تک تک اعضاء گروه کمتر است. کاهش تلاش فرد در یک تیم ناشی از دیده نشدن است. در واقع افراد هنگامی حداکثر توان ذهنی و جسمی خود را به کار می گیرند که این تلاش به طور مشخص قابل سنجش و ارزیابی باشد. اگر صرف توان و تلاش یک فرد عضو یک تیم در عملکرد کلی گروه به طور مشخص قابل اندازه گیری نباشد، تنبلی کردن رفتار نرمال اعضاء گروه خواهد بود. به این پدیده تنبلی گروهی (Social Loafing) گفته می شود.
وقتی افراد با هم کار می کنند، کارایی کاهش می یابد و این خیلی غیر عادی نیست. این کاهش کارایی تا حدی است که عملکرد کلی تیم به طور کامل مختل نشود؛ چون در شرایطی که تیم ببازد، هیچ یک از افراد از عواقب آن ایمن نخواهد بود. افراد در تیم سطح تنبلی خود را طوری تنظیم می کنند که به طور مشخص بازنده بودن تیم به چشم نیاید.
تنبلی گروهی پیامدهای جالب توجهی دارد. هیچ کس در یک گروه به تصور خود نمی خواهد پیامدهای منفی تصمیم گیری ها و عملکرد گروهی را بپذیرد و مایل است (به ویژه زمانی که تیم باخته است) خود را پشت تصمیمات گروه پنهان کند(Diffusion of Responsibility).
از طرفی معمولاً ریسک پذیری گروه از یک فرد مشخص بیشتر است. چرا که همه می دانند در صورتی که کارها خوب پیش نرود، پیامدهای های آن گریبانگیر یک فرد نخواهد بود(Risky Shift). این موضوع می تواند بسیار خطرناک باشد، به ویژه در مورد تصمیم های بسیار خاص، مانند هنگامی که قرار است راجع به شلیک اولین موشک اتمی تصمیم گیری شود.
ولی آیا رفتار تنبلی گروهی به مفهوم عدم کارایی تیم ها است؟ پاسخ این سوال منفی است ؛چرا که ما به جهت نیاز به تخصص های متنوع در حوزه های مختلف و نیز آثار مثبت روانی همکاری بین افراد، الزام به تشکیل تیم داریم، ولی جهت پرهیز از کاهش کارایی تیمی باید تا حد ممکن تیم های کاری را در گروه های کوچک تر سازمان دهی کنیم و به علاوه مکانیسم مشخصی برای اندازه گیری و ارزیابی عملکرد اعضاء تیم طراحی و اجراء کنیم.
شاید مثل "دیگی که برای من نجوشه، سر سگ توش بجوشه" ،نمایانگر شاخصه فرهنگی ما ایرانیان در فعالیت های گروهی است. ما رفتارهای فردی و اجتماعی خود را متناسب با سودهای به شدت شخصی و کوتاه مدت تنظیم می کنیم و سوی چشمانمان در تشخیص منافع بلند اجتماعی به شدت ضعیف است. ما به طور آشکاری در فعالیت های گروهی ضعیف ظاهر می شویم، چون مسئولیت پذیری، تعهد، حس تعلق و همبستگی اجتماعی در جامعه اکنون ما در سطح مطلوبی نیست.
*برگرفته از کتاب The Art of Thinking Clearly
@WQAiran